بعد از اینکه توسط تیرکمون اسپنک شدم به خونه رفتم خونه خالی بود بی اختیار به یاد اسپنک توسط علی اقا و ماجرای اسپنک سجاد افتاده بودم تیر کمونم رو برداشتم و سعی کردم با تیر کمون خودم رو اسپنک کنم دیدم نمیشه و تیر خطا میره رو زمین خوابیدم و دستم رو به پشت باسنم بردم تا تیری به کونم بزنم ودر حال این کار باید کیرم رو به زمین فشار می دادم بی اختیار دیدم وقتی کیرم رو به زمین فشار می دم لذتی که تا به اون روز حس نکرده بودم در وجودم نمایان شده کیرم رو بیشتر به زمین فشار دادم و به اسپنک بیشتر فکر کردم و انقدر کیرم رو با زمین بازی دادم تا آبم اومد نفسم بند اومده بود و قلبم تند تند می زد شلوارم رو در آوردم و دیدم مایع سفید رنگی رو شلوارم ریخته خیلی خوشم اومد فهمیدم هر موقع به اسپنک فکر می کنم این اطفاق می افته از اون روز بدون اینکه اطلاع دقیقی از سکس و خود ارزایی داشته باشم با فکر کردن به خاطرات اسپنک و فشار دادن خودم به زمین خود ارزایی می کردم بعد از چند ماه که شهوت دوران بلوغم کم شد از فکر به اسپنک وارد اقدام عملی شدم روبروی پنجره اتاقم وایمیستادم و به مشابه خاطره اول با شلنگ در کونم می زدم و یا مشابه خاطره چهارم خودم رو با تیر کمون اسپنک می کردم بعد از مدتی پیشرفت کردم دست به اقدام های عجیب و غریب مثل :سوزاندن کونم با سیگار،انداختن زنبور روی کونم تا کونم رو نیش بزنه ،فرو کردن سوزن سرنگ روی کونم،زدن زنجبیل رو سوراخ کونم تا موجب خارش و سوزش مقعد بشه و...کردم من به تمام معنا به بیماری مازوخیسم مبتلا شده بودم

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر